یک ساعت یا بیشتر قبل از زمان شروع برنامهریزیشده، صف خرید کالا در کل محل برگزاری پخش شد و ظرفیت اتاق کم کم پر شد. نمایش قرار بود ساعت 9:00 شروع شود، اما Jai Paul درست در ساعت 9:30 به موقع پخش شد.
تا آنجایی که خود نمایش، فوق العاده بود. صدای گروه فشرده بود، صدای جی عالی بود، و از نظر موسیقی، دقیقاً همان چیزی بود که من میخواستم. ست لیست مشابه شب اول بود، اما من چیزی را تغییر نمیدهم. آخرین اجرای «Do You Love Her Now»، «Jasmine»، «BTSTU» و «Str8 Outta Mumbai» بینقص بود.
به محض اینکه جمعیت تشویق کردند و جی از صحنه خارج شد، بخشی از من مطمئن شدم که دقیقاً شاهد چیزی بودم که برای مدت طولانی از جی پل می خواستم. اما بخشی از من همچنان هوس چیزی بیشتر بود. این اولین نمایش های او هستند، بیش از یک دهه پس از آن که او آهنگ هایی را به ما معرفی کرد که اکنون آنها را کلاسیک تعریف کننده دوران می دانیم. آهنگ هایی که ما با گوش دادن به آن ها بزرگ شدیم، از هنرمندی که خیلی کم از خودش به ما داده است. من به دنبال نشانه هایی بودم که این لحظه برای او به همان اندازه برای ما معنی دارد. اینطور نیست؟ آیا این نمایش برای او هیجان انگیزتر از یک چهارشنبه شب معمولی است؟ آیا او حتی هیجان زده می شود؟ بعدش چی؟ از اینجا به کجا می رویم؟
در طول نمایش، انتظار داشتم که او شخصیت خود را بشکند و – حتی برای یک لحظه – به شدت این وضعیت اذعان کند. او این کار را نکرد. او از میان آن مجموعههای انباشتهشده عبور کرد، و صدایی شگفتانگیز داشت.
در طول نمایش، انتظار داشتم که او شخصیت خود را بشکند و – حتی برای یک لحظه – به شدت این وضعیت اذعان کند. او این کار را نکرد. او از میان آن مجموعههای انباشتهشده عبور کرد، و صدایی شگفتانگیز داشت. اما خارج از ارائه نسخههای زنده عالی از آهنگهایی که همه دوست داریم، چیزی وجود نداشت. بدون شوخی بین آهنگ، بدون مکث برای خطاب به مخاطب، بدون اشاره به آینده. چند بار دست های دعا را بالای سرش برد و سریع زمزمه کرد: «متشکرم»، اما جدای از آن، بیشتر بی حرکت می ایستاد و گهگاه موهای بلند و بلوند رنگ شده اش را از روی عینک آفتابی اش می زد و با ترس تکان می خورد یا تکان می خورد. او کار خود را انجام داد، آخرین تشکر را انجام داد و از صحنه خارج شد، گویی که نمایش دیگری از هر هنرمند دیگری بود که صدها بار بیشتر از جی پل اجرا کرده بود. بدون انکور چراغ ها روشن، جمعیت به سمت درها جمع شدند.
به خانه اوبر رفتم، استوری های اجباری اینستاگرام را برای اثبات حضورم به اشتراک گذاشتم و از دوستانی شنیدم که حسادت می کردیم.
امروز صبح روز خود را با گوش دادن به آن آهنگها آغاز کردم، برخی از آنها را برای اولین بار بیش از یک دهه پیش شنیدم، زمانی که هنوز در حال یافتن پایم بودم و Pigeons & Planes یک وبلاگ موسیقی در حال دست و پا زدن بود که شروع به فروش MP3 میکرد. من به پنج یا بیشتر عکس Jai Paul از آن روزهای اولیه نگاه کردم، در مورد کل خرابی نشت نسخه ی نمایشی بیشتر بخوانید. من به همان طرز فکری برگشتم که همیشه به عنوان یک طرفدار جی پل در آن بودم و به دنبال سرنخ هایی بودم.
نمیدانم آیا هنرمندی مانند جای پل میتواند دوباره وجود داشته باشد، حداقل نه به همین شکل، یا نه به این زودی. آیا می توانید با چند دموی در عصر جعلی های عمیق و تکه های 15 ثانیه ای توجه اینترنت را حفظ کنید؟ آیا میتوانید برای ارتقای یک هنرمند به چنین سطحی از بدنامی، حتی بدون حضور اجتماعی یا هیچ گونه توسعه شخصیتی، به رسانهها و چند امضای مشترک تکیه کنید؟ آیا می توانید سال ها بدون انتشار موسیقی یا نشان دادن چهره بگذرید و ارتباط خود را از دست ندهید؟ حداقل می دانیم که آنها هرگز نمی توانند یک AI Jai Paul بسازند. نه مراجع کافی، نه امید کافی. هیچ کس آن را باور نخواهد کرد.
به عنوان طرفداران، ما هنوز سوالات بیشتری نسبت به پاسخ داریم. اما نمایش فوقالعادهای بود و شاید با هنرمندی مثل جی پل اینطور باشد.
Jai Paul یک معما، یک قهرمان است و ما در صنعت موسیقی مدرن تعداد زیادی از آنها را نمیبینیم، بنابراین باید به عدم تمایل او به خم شدن احترام بگذارید. در این مرحله، همه چیز به میراث و داستان او بیشتر میافزاید و ما حق هیچ چیز را نداریم. چه کسی می داند چه احساسی نسبت به این نمایش ها دارد. چه کسی میداند که در آینده چه برنامهای دارد، یا اینکه در آنجا از خودش لذت میبرد، اگر عمداً این رمز و راز را تداوم میبخشد یا فقط خجالتی است. به عنوان طرفداران، ما هنوز سوالات بیشتری نسبت به پاسخ داریم. اما نمایش فوقالعادهای بود و شاید با هنرمندی مثل جی پل اینطور باشد. شاید به همین دلیل است که ما او را می پرستیم و شاید فقط باید قدر آنچه او تصمیم می گیرد به ما بدهد. شاید جستجوی پاسخ و انتظار هیچ چیز بخشی از سرگرمی باشد.
میدانم که متشکرم، و به طرز بیرحمانهای قدردان راهی که جی پل حرکت کرده است، حتی بدبینترین طرفداران موسیقی را نیز نمیتواند برای لحظهای به این افسانه شک کند. او بیش از حد خوب، بیش از حد واقعی است، و به وضوح این کار را برای هیچ کس به جز خودش انجام نمی دهد.
یک چیز واضح است: من هنوز یک طرفدار هستم. حتی اگر از آن نوع “خوب” نباشم، همچنان گوش می دهم، همچنان بیشتر می خواهم. و در پایان روز، این چیزی است که اهمیت دارد.