مبتکران ، پیشگامان ، پشتیبانان هنر. همه چیز در مورد سلسله Ryabushinsky

در زمان های مختلف ، نگرش نسبت به Ryabushinsky – یکی از مشهورترین کارآفرینان مسکو – متفاوت بود. آنها هم خیرین بزرگ در نظر گرفته می شدند ، هم به فقیران شغل ، غذا و سرپناه می دادند و هم تقریباً دشمنان مردم عادی بودند. با این وجود ، مشارکت آنها در اقتصاد شهر و کشور دشوار است برای برآوردن. دشوار است.

از یک فروشگاه متوسط ​​تا انجمن تولید کنندگان

یک دهقان از خانواده ای باستانی قدیمی ، میخائیل ربوشینسکی (که بعداً به ریابوشینسکی تبدیل می شود) تنها 16 سال داشت که از استان کالوجا به مسکو نقل مکان کرد. او یک چیز را در خواب دید: زندگی بدون نیاز به چیزی ، بنابراین او سخت کار کرد. چند سال بعد ، وی به تجارت یک صنف سوم تبدیل شد و در بوم باریک Gostiny Dvor تجارت کرد. هدف نزدیک بود ، اما پس از جنگ سال 1812 ، او مانند بسیاری از افراد در آن زمان ویران شد .

12 سال طول کشید تا موقعیت خود را بدست آورد. سرمایه اولیه به ارزش هشت هزار روبل به ثروت 27 هزار رسیده است. 40 نوع پارچه پشمی – به هر سلیقه – به طور هوشمندانه در پنج مغازه فروخته می شد. در سال 1846 ، به همراه پسرانش پاول و واسیلی ، او یک کارخانه نساجی را در گلوتوین افتتاح کرد – 185 کار داشت (در آن زمان نه چندان کم). در این کارخانه ، میخائیل یاکوولویچ گاهی اوقات خودش به عنوان پیش کار کار می کرد. او خوشحال بود که می تواند به مردم فرصت کار و غذا دادن به خانواده های خود را بدهد ، با همه بسیار ساده بود ، و لباس مورد علاقه اش یک کافه معمولی بود.

پس از مرگ پدرشان ، پاول و واسیلی بازرگانان صنف دوم شدند ، خیلی زود به اولین گروه منتقل شدند. در سال 1867 ، آنها پ. و برادران V. Ryabushinskiy “، سپس یک کارخانه پنبه خریداری کرد و چندین مورد دیگر را باز کرد ، از جمله یک نخ ریسی کاغذ ، بافندگی ، رنگرزی و سایر موارد. در سال 1887 ، واسیلی میخائیلوویچ درگذشت. برادرش تنها مالک کل ثروت شد.

در همان سال ، پاول ریابوشینسکی بنیان مشارکت P.M. ریابوشینسکی با پسرانش سرمایه ثابت دو میلیون روبل ، یک مقدار نجومی است. محبوبیت محصولات به ارتفاعات بسیار خوبی رسید – کالاها به نمایشگاه های بین المللی منتقل شدند. علاوه بر این ، آغوش امپراتوری روسیه اغلب بر روی آنها به تصویر کشیده می شد – این بهتر از هر سخنی در مورد کیفیت صحبت می کرد.

پاول میخائیلوویچ ، از یک طرف ، یک معتقد قدیمی بود ، مانند پدرش ، از طرف دیگر ، او سبک زندگی سکولار را دنبال می کرد: او تئاتر را دوست داشت ، با لباس شیک ، یک مصوت دومای شهر مسکو بود.

برادران ریابوشینسکی

او هشت پسر داشت ، اما در یکی از آنها ، به نام پاول ، پدرش همیشه شاهد شوخی شغلی بزرگی بود. بنابراین ، بعدها پاول پاولوویچ سرپرست مشاغل خانوادگی شد. پس از مرگ پاول میخائیلویچ ، هر یک از پسران 200 سهم مشارکت را دریافت کردند. آنها نمی توانند آزادانه سهام را دفع کنند – فقط در توافق با همه. برادران سرگئی ، ولادیمیر ، استپان ، نیکولای ، میخائیل و دیمیتری در یک راه یا دیگری در توسعه مشاغل خانوادگی شرکت کردند ، تنها بزرگان ، ایوان ، بدون ارث باقی مانده است ، زیرا او بر خلاف میل پدرش ازدواج کرد.

سرگئی و استپان ریابوشینسکی مشغول تولید منسوجات بودند که یکی از بهترین ها در مسکو به حساب می آمد. آنها بیش از چهار هزار نفر اشتغال داشتند ، تا سال 1914 آنها هشت میلیون روبل در سال کالاهایی تولید می کردند. صاحبان مراقبت از کارکنان – آنها روز کار را به نه ساعت کاهش دادند. مشاغل خانوادگی به طور جدی در حال توسعه بود: برادران کارخانه کارخانه تولید کارخانه تولید کارخانه تولید کارخانجات کارخانه تولید شیشه و کارخانه شیشه سازی داشتند ، آنها مشارکت کارخانه کاغذ Okulovskaya (تجارت و مشارکت صنعتی P.M. Ryabushinsky با پسران خود) را سازماندهی کردند. برادران همچنین در تجارت چوب و با موفقیت درگیر شدند

اوضاع به حدی پیش می رفت که بسیاری از کارآفرینان دیگر برای وام – البته با بهره ، به پاول پاولوویچ مراجعه کردند. با گذشت زمان ، سود حاصل از این تجارت اضافی تقریباً برابر با سود حاصل از تولید برای خانواده بود.

بانکداری

ذکاوت کارآفرینی خدمات خوبی به ریابوشینسکی ارائه داد. به عنوان مثال ، در سال 1901 ، یکی از بدهکاران آنها خودکشی کرد که منجر به سقوط سهام بانک زمین خارکف متعلق به وی شد. برادران هیچ وقت در خرید سهام کنترل کننده هدر نرفتند.

و سپس این داستان به شکلی بسیار جالب و غیرمعمول شروع به توسعه کرد: Ryabushinskys با وزیر دارایی موافقت کرد که بانک خارجه وام بزرگی به بانک زمین خارکف و بدون در نظر گرفتن قانون ، به بانک زمین خارکف بدهد. این امر باعث می شود بدهی های خود را پرداخت کرده و به کار خود ادامه دهید. سهام دوباره بود. مشخص نیست که چرا وزیر با توجه به اینکه وی وام مشابهی را به همان کارآفرین ، صاحب بانک ، که خودکشی کرده است ، امتیاز به Ryabushinsky نداد. شایعات در حال پخش بودند ، از جمله برخی از آنها برای شهرت کارآفرینان ناخوشایند بود.

در سال 1902 ، برادران خانه بانکی <برزیلی Ryabushinsky ، سرمایه – بیش از یک میلیون روبل ایجاد کردند. ریاست بخش دارایی را ولادیمیر و میخائیل بر عهده داشتند. ده سال بعد ، خانه بانکی به یک بانک مسکو تبدیل شد و با انقلاب اکتبر سال 1917 این سیزدهمین کشور بزرگ در این کشور بود. سپس سرمایه او در حال حاضر 20 میلیون بود.

نقاشی های تولوز-لوترک ، مونه ، سروو

برادران ریابوشینسکی نه تنها به عنوان کارآفرینان با استعداد ، بلکه به عنوان حامیان و دوستداران بزرگ هنر شناخته می شدند. میخائیل پاولوویچ نقاشی ها را جمع می کرد. او شروع به جمع آوری آنها در سال 1902 کرد ، در نتیجه ، در مجموعه او 95 نقاشی از هنرمندان روسی – میخائیل وروبل ، والنتین سرووف ، ایلیا رپین و دیگران وجود داشت. همچنین ، کارآفرینان برای امپرسیونیست های فرانسوی – کلود مونت و هنری دو تولوز-لاوتک ضعف داشتند ، او همچنین یک مجموعه سنگ مرمر ویکتور هوگو را در مجموعه خود داشت ، که توسط خود او آگوست رودین ساخته شده بود. نزدیکان میخائیل ریابوشینسکی می دانستند که بهترین هدیه برای او چیزی است که از مبلمان آنتیک یا ظروف چینی ساخته شده باشد.

Mikhail Pavlovich Ryabushinsky

تمام این ثروت های او را در خانه نگه داشته است – در یک عمارت در Spiridonovka. او در آنجا یک اتاق مخفی برای یک اورژانس برپا کرد و از آن در طول انقلاب استفاده کرد و این مجموعه را تا زمان بازگشت خود مخفی کرد که اتفاقاً هیچگاه اتفاق نیفتاد. پس از سال 1917 ، این عمارت به خانه معارف بخارا داده شد. کارمندان آن به طور تصادفی یک حافظه پنهان را کشف کردند ، شاهکارهای ذخیره شده در آنجا به صندوق موزه منتقل شدند.

مجموعه نمادها

استپان پاولوویچ – بنیانگذار آینده یک کارخانه اتومبیل و بانکدار – نیز مشغول جمع آوری بود. او به عنوان یک شخصیت مذهبی ، آیکون های روسی باستان را به عنوان شیء جمع آوری انتخاب کرد.

مجموعه استپان ریابوشینسکی یکی از بهترین های کشور محسوب می شد. برای به دست آوردن نماد مورد نیاز خود ، او آماده بود به هر جایی برود و هر آنچه را که می خواست بپردازد – او از فاصله یا مقدار نمی ترسید. وی با بازیابی آنها بسیاری از شاهکارها را از تخریب نجات داد. وی دارای ارزشمندترین شمایل های نیمه دوم قرن XIII ، قرن XIV و بسیاری دیگر بود. و هنگامی که این مجموعه به ابعاد چشمگیر رسید ، مالک می خواست موزه ای از آیکون ایجاد کند ، اما زمان نداشت – جنگ جهانی اول دخالت کرد.

این مجموعه در عمارت وی نگهداری می شد که می توان مدتها به طور جداگانه در مورد آن بحث کرد. خانه آرت نوو تا به امروز به عنوان دکوراسیون اصلی خیابان مالایا نیکیتسایا و نقطه ای از جاذبه گردشگران و موسکویت ها در نظر گرفته شده است – عمارت Ryabushinsky موزه-آپارتمان ماکسیم گورکی را که در دهه 1930 در اینجا زندگی می کرد ، پس از بازگشت از کاپری (و Ryabushinsky ، در عین حال ، به ایتالیا مهاجرت کرد. ) این نویسنده پرولتری از خانه جدید خود متنفر بود و از هر طریق ممکن بر این امر تأکید می کرد و آن را پوچ می نامید. وکالت چوکوفسکی همچنین از این عقیده حمایت کرد: “هیچ خط صادق و صادق و یک زاویه درست وجود ندارد. همه چیز با گزندهای ناپسند ، کلاهبردار متکبر متوسط ​​است. پله ها ، سقف ها ، پنجره ها – همه این ابتذال کثیف است. “

محققان مدرن معماری بعید است که با نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی موافق باشند: عمارت استپان ریابوشینسکی ، ساخته شده توسط دوستش ، معمار فئودور شختل ، نمونه ای درخشان از مدرنیته محسوب می شود. با این حال ، برای قدردانی از نمای های عجیب آن (هیچکدام از آنها شبیه به دیگری نیست) ، پنجره های شیشه ای رنگ آمیزی شده را به شکل پروانه ها و پله های منحنی داخلی ، که نمادی از عنصر آب است ، تحسین کنید ، لازم نیست که در سبک های معماری متخصص باشید.

مانند سایر برادران

نیست

امور خانواده به هیچ وجه به نیکولای ریابوشینسکی علاقه ای نداشت – با این کار وی نام مستعار Dissolute Nikolasha را از برادران به دست آورد. او در برابر پس زمینه بقیه با کارهای عجیب و غریب ، تمایل به تجمل بیش از حد ، برجسته شد. وی پس از دریافت سهم خود از ارث ، به دنبال افزایش آن نبود. این برادران به طور جدی می ترسیدند که مرد جوان به راحتی بی پناه بماند.

بنا به گفته خانواده ، نیکولای پاولوویچ به طور غیر منطقی دوست داشت پول خرج کند. وی پس از فروش سهام خود در مشارکت پنبه به برادران ، از عواید خود برای ایجاد یک مجله ادبی و هنری پشم طلایی استفاده کرد. خانواده درک نمی کردند ، اما خوانندگان دوست داشتند: الکساندر بلوک ، آندری بیلی ، والری بریوسف که در این مجله منتشر شده است ، تصاویر توسط الکساندر بنوئیس و لو لاکست ساخته شده است. این مجله در سال 1906-1909 منتشر شده است

جلد مجله گلدن پشمی ، شماره شماره 2 برای 1908

خود نیکولای پاولوویچ نیز در آنجا منتشر شد – با نام مستعار N. شینسکی ، و همچنین مجموعه داستانهایی را منتشر کرد. وی همچنین در افتتاحیه نمایشگاه دوست خود ، هنرمند پاول کوزنتسوف ، سهیم بود و به نقاشان دیگر نیز کمک کرد. قبل از جنگ ، او فعالیت های پشتیبانی را فراموش کرد و تصمیم گرفت در خانه خود مستقر شود. ویلای نئوکلاسیک “قو سیاه” در کوچه ناریشکین در سال 1909 طبق پروژه ولادیمیر آداموویچ و ولادیمیر مایات ساخته شد. این خانه واقعاً قابل توجه بود – یک قطعه واقعی از هنر منحط

پلنگ روی زنجیر و فلش سم

مهمانی های پر سر و صدا در ویلا سیاه قو برگزار شد ، که شایعات مختلفی در آن پخش شد. داستان آنچه در شب در پشت این درها اتفاق افتاده ، حتی پیشرفته ترین شنوندگان را نیز سرخ می کند.

خانه داری پرنور بود: در حیاط می توانید یک سارکوفاگ مرمر را با شکل یک گاو ، یک درخت نخل ، طاووس و یک پلنگ زنجیر مشاهده کنید. نیکولای پاولوویچ می خواست یک باغ وحش را در خانه ترتیب دهد اما پلیس منع کرد. دکوراسیون داخلی قبر سیاه نیز غیر معمول بود. صاحبخانه یک اتاق را با تیرهای مسموم از گینه نو – که از سفر آورده شده است – تزئین کرده است. تصویر یک قو سیاه روی ظروف و مبلمان بود

خانه اصلی یک ملک کشور در ابتدای قرن بیستم در کوچه ناریشکین ویلای قو سیاه است. N. P. Ryabushinsky. نویسنده V. Marigno. 7 مارس 2004. بایگانی اصلی مسکو

یخبندان (مرز گسترده ای که قسمت بالای دیوار را تشکیل می دهد) به نام “نوزادان متولد نشده” برداشتی جدی را ایجاد کرد. همه میهمانان دوست نداشتند کودکانی که در این دیواره به تصویر کشیده شده اند – خیلی ها از یک نگاه به آن بد بودند. این محل با نقاشی های هنرمندان داخلی و خارجی تزئین شده بود ، یک مکان خاص توسط بوم های انجمن رز آبی اشغال شد. در خانه یک کارگاه نیز وجود داشت – مالک خودش دوست داشت نقاشی بکشد. در سال 1915 ، ویلا به دلیل آتش سوزی به شدت آسیب دید

نیکولای پاولوویچ نیز عاشق ماشینهای خوب بود. اتومبیل قرمز او ، سریع و قدرتمند ، همه مردم این شهر را به رسمیت شناختند ، زیرا او با سرعت زیاد به گذشته می رود. به هر حال ، راننده اغلب به این دلیل جریمه می شد

فاتح کامچاتکا

نیکولای پاولوویچ ، بی پروا ترین برادران ، جوانترین کسی نبود که ممکن است فکر کند. جوانترین فرد فدور بود – او همچنین به امور مربوط به بنگاههای خانوادگی نپرداخت و علم را ترجیح داد.

او می خواست منابع طبیعی کامچاتکا را کشف کند و در سال 1908 وی به انجمن جغرافیای روسیه پول برای این سفر داد. 200 هزار روبل طول کشید ، اما ریابوشینسکی در نتیجه خوب شک نکرد. و همه اینها را پرداخت کرد – دانشمندان واقعاً مواد معدنی و گیاهان کمیاب را در آنجا یافتند. فئودور پاولوویچ ، با الهام از این ، چندین سفر مشابه دیگر را برنامه ریزی کرد ، اما او نتوانست موفقیت را تکرار کند – او زود درگذشت.

Fedor Pavlovich Ryabushinsky

کسب و کار جدید – خودرو

کمی قبل از جنگ جهانی اول ، Ryabushinskys کارخانه پارچه Gavrilov-Yamskaya را خریداری کرد و شرکت صنعتی روتاری سهام مشترک روسی را تاسیس کرد ، که به این طریق صادرات کتان انجام می شود. در طول جنگ ، آنها یک استان کارخانه اره برقی خریداری می کنند. در همان زمان ، برادران سرگئی و استپان فهمیدند که کامیون ها در جبهه کافی نیستند ، پس از آن آنها انجمن کارخانه اتومبیل سازی مسکو AMO را تشکیل دادند. سرگئی پاولوویچ این مشاغل را با موقعیت مدیر یک کارخانه پنبه ترکیب کرد ، وی همچنین سرپرستی یتیم خانه ای به نام بزرگ دوشس الیزابت فئودوروونا را بر عهده گرفت و انستیتوی معلم را ایجاد کرد که بسیار مورد توجه او بود.
آنها قصد داشتند مجوز یک دغدغه معروف ایتالیایی را خریداری کنند و کامیون هایی را در مسکو تولید کنند. اما به دلیل دشواری های مربوط به حمل و نقل ماشین آلات لازم از ایالات متحده و سوئد ، تولید تا سال آینده به تعویق افتاد. این نخستین کارخانه اتومبیل در کشور بود. در زمان اتحاد جماهیر شوروی ، به عنوان اولین کارگردان آن ، ایوان لیخاچف نامگذاری شد
به هر حال ، طبق ایده Ryabushinskys در کارخانه خود ، در صورت لزوم ، می توان تجهیزات هواپیمایی را نیز تهیه کرد.

پاول پاولوویچ یک شخصیت سیاسی است

ریابوشینسک ها به زندگی سیاسی علاقه مند بودند ، چه آینده ای در انتظار کشور است – چه کارآفرینان و چه کارگران عادی. در سال 1905 ، پاول پاولوویچ اعلام كرد كه به نظرات مخالفان لیبرال پایبند است ، و سپس ، به همراه برادرش ولادیمیر ، عضو كمیته مركزی حزب “اتحادیه 17 اكتبر” است.

“تا 17 اکتبر ، اکثریت قریب به اتفاق بورژوازی در مخالفت بودند. پس از 17 اکتبر ، با اعتقاد به این که هدف به دست آمده بود ، بورژوازی شروع به جلوگیری از پرولتاریا کرد ، و سپس به سمت دولت رفت. در نتیجه ، دولت شکست خورد. واكنش آغاز شد – در ابتدا ، پرشور و سپس آشكار ، “نوشت: پاول ريابوشينسكي.

در سال 1907 ، او شروع به انتشار روزنامه “صبح روسیه” با تیراژ 30 هزار نسخه ، به زودی برای مواد نامناسب ، به ویژه ، فیوچین ها ، ممنوع اعلام کرد. این انتشار در سال 1909 از سر گرفته شد ؛ حتی یک ساختمان برای روزنامه در Bolshoy Putinkovsky Lane ساخته شد. این روزنامه به وضوح بر عقیده سازنده آن تأکید کرده است: صاحب زمین و مقام رسمی دشمن بازرگانان هستند و عوام هم رفیق هستند.

در مارس 1917 ، با دیدن اینكه مردم چه می توانند برای خودشان خطر كنند ، گفت: لحظه ای كه می توان همه چیز را از بعضی گرفت و آن را به دیگران منتقل كرد ، هنوز فرا نگرفته است. اما آنها او را باور نکردند: آنها می گویند ، شما هرگز نمی دانید برای حفظ ثروت خود چه می توانید بگویید. ریابوشینسکی به خوبی از خلق و خوی مردم آگاه بود و بنابراین کمیته رضایت پیرمرد را تشکیل داد و این موضوع را با یادآوری ریشه های خود توضیح داد.

در 25 مارس 1917 ، دولت موقت انحصار غلات را معرفی کرد و این اقدامات به مذاق کارآفرینان خوش نیامد. ریابوشینسکی نوشت: “اما ، متأسفانه ، دست استخوانی از گرسنگی و فقر مردمی لازم است به گونه ای که دوستان دروغین مردم ، اعضای کمیته ها و شوراهای مختلف را چنگ می زند تا آنها به خودشان بیایند.” مطبوعات این را به عنوان فراخوانی برای خفه کردن انقلاب و گرسنگی مردم توضیح دادند. این بیانیه علیه همه ریابوشینسکی معطوف شد ، فعالیتهای سیاسی پاول پاولوویچ با دستگیری کوتاه به عنوان همدست در توطئه پایان یافت. روزنامه “صبح روسیه” در 1918 متوقف شد.

در این زمان ، کسی به یاد نمی آورد که در هنگام قحطی سال 1891 ، پاول پاولوویچ غذاخوری مردم را در خانه پدری خود در خط Golutvinsky ، که در آن غذا به فقیران می رسید ، افتتاح کرد و پناهگاهی برای بیوه ها و یتیمان ویران ایجاد کرد طبقه بازرگان و بورژوازی.

دانشمند مشهور جهان

پس از انقلاب ، برادران ریابوشینسکی کشور را ترک کردند ، شرکت های آنها ملی شدند. نیکلاس – کسی که “قو سیاه” را برای خودش ساخته بود – اکنون به طرز متفاوتی شوخی کرد: آنها می گویند ، باهوش ترین از همه بود ، حتی قبل از همه اینها موفق به شکستن شد. پاول پاولوویچ در فرانسه از سل درگذشت ، اگرچه تا آخرین نفس او امیدوار بود که حاکمان در روسیه تغییر کنند و او دوباره بتواند به وطن خود بازگردد. در آنجا ، در فرانسه ، ولادیمیر ، سرگئی و دمیتری باقی ماندند ، دومی توانست یک کار عالی را در یک سرزمین خارجی انجام دهد.

او در روسیه مشهور شد ، هنگامی که در سال 1904 موسسه آیرودینامیک را در کوچین در نزدیکی مسکو تأسیس کرد – اولین کسی در اروپا.